جدول جو
جدول جو

معنی خجسته بنیاد - جستجوی لغت در جدول جو

خجسته بنیاد(خُ جَ تَ / تِ بُنْ)
آنچه بنیادش مبارک است. ظاهراً در وصف ابنیه بکار میبرند، بگاه توصیف و محض خوش آمد صاحب بنا از بنای او آنرا بدین گونه وصف کنند. خوش بنا
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گُ سَسْ تَ / تِ بُ)
مستأصل. برکنده بنیاد. (آنندراج). نااستوار:
گر ستانم به زور بیداد است
ورنه صبرم گسسته بنیاد است.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خُ جَ تَ / تِ نِ / نَ)
با نهاد خجسته. با نهاد مبارک. با نهاد خوش. نیکو نهاد:
شیده بر طالعی خجسته نهاد
کرد گنبد سرای را بنیاد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خُ جَ تَ / تِ بَ)
خوش گفتار. میمون گفتار. خوش و مبارک بیان. بیان خوش: زبان خجسته بیان بزمزمه تلاوت قرآن گشوده. (جبیب السیر چ خیام ج 3 جزو 4 ص 323)
لغت نامه دهخدا
(خُجَ تَ / تِ بَ)
لقب اورنگ آباد است که شهری از شهرهای دکن می باشد. (از غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خُ جَ تَ / تِ بِ)
بنای خجسته. ساختمان مبارک. بنای خوش فال. ظاهراً در وقت توصیف از ابنیه ای این ترکیب را بکار میبرند
لغت نامه دهخدا
آنکه از بنیاد برکنده شده مستاصل، بی ثبات پا در هوا: گرستانم بزور بیداد است ورنه جرم گسسته بنیاد است. (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار